230 فرزند داریم |از مادری برای بچه هایم سیر نمی شوم
تاریخ انتشار: ۱۲ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۶۱۰۸۰۵
همشهری آنلاین؛ فاطمه عسگرینیا:سن و سال زیادی ندارد. امسال ۴۸ ساله شده و داروساز است. مهسا انصاری از ۱۲ سال پیش تا به امروز برای خودش فصل جدیدی را در کتاب زندگی باز کرده و معتقد است تغییر کیفیت زندگیاش بعد از مادر شدن آن هم مادر معنوی ایتام شدن کار قابل توصیفی نیست.
قبل از این که با طرح اکرام ایتام و محسنین کمیته امداد امام خمینی آشنا شود خودش دو فرزند دختر داشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خانوادهام از من الگو گرفت
مهسا تا به امروز به تنهایی سرپرستی ۱۰۲ فرزند یتیم را عهده دارد این در حالی است که دیگر اعضای خانواده هم با الگوگیری از او حالا سرپرست چند کودک یتیم هستند: «به غیر از ۱۰۲ کودکی که خودم سرپرستیشان را دارم همسرم نیز تا به حال سرپرستی ۱۲۶ کودک یتیم را عهده دار شده و دخترانمان هم به همین شکل از ما الگوبرداری کرده و سرپرست چند کودک نیازمند را عهده دار شده اند. و به جرات می توانم بگویم که همه ما تاثیر این کار را رد زندگیمان لمس کرده ایم. »
می گوید برکتی که این کار دارد باعث شده تا هیچ وقت در زندگی احساس ضعف و ناتوانی نکند: «مشکلات زندگی کم نیست اما عجیب است از روزی که سرپرستی این بچه ها را عهده گرفته ام هر روز برکت بر ما اضافه شده است هر چه بر تعداد بچه ها هم افزوده شده است این برکت بیشتر شده و ما هیچ قت احساس نکردیم هزینه بیشتری پرداخت می کنیم.»
انصاری با تاکید بر ضرورت ترویج فرهنگ مهربانی و دستگیری از نیازمندان در خانواده ها گفت: «در گذشته بزرگترهای خانواده با دستگیری از نیازمندان همدلی را در جامعه ترویج می کردند و این رسالت پدر و مادران است که در این مسیر پیشگام باشند.»
به اعتقاد او مشارکت در طرح محسنین و حمایت دانش اموزان نیازمند باعث شکل گیری درست این بچه ها می شود: «تجربه ثابت کرده است که از میان همین بچه ها چهره ها و شخصیت های اینده کشور رشد می کنند بنابراین باید به این کودکان توجه کنیم.»
بانوی داروساز نیکوکار با مشارکت در طرح اکرام ایتام و محسنین کمیته امداد، حمایت مادی و معنوی از ۱۰۲ فرزند یتیم و نیازمند را برعهده گرفته است.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی کمیته امداد، بدون هیچ تردیدی میگوید فرزندان معنویش، ۱۰۲ کودکی که از آنها حمایت میکند، خودشان روزی خود را میرسانند. مهسا انصاری، پزشک داروسازی که مادر معنوی آنهاست، بارها و بارها، از تاثیرات معنوی حمایت خالصانهاش در زندگی شخصی دیده است. اقدامی که حلقه اتصال آن را کمیته امداد میداند.
خودش میگوید که آرامش زندگی را وامدار بچههایش است، حمایت از ۱۰۲ کودک یتیم که روزی بیهوا به دلش افتاد از آنها حمایت کند. برای این بخشش هم این خانم پزشک داروساز، بیشتر از آنچه که باید نصیبش شد، حرفی که خودش میزند، تاثیر کمک خالصانهاش بیشتر از توقعش بود.
حمایت از ۲ کودک تا ۱۰۲ کودک
حدود ۱۰ سال قبل، مهسا انصاری، ۳۶ سال سن داشت. او به یاد دارد، یک شب از شبهای ماه رمضان را که به همراه خانوادهاش، به همراه دو دخترش، به نمایشگاه جشن رمضان سر زده بود. او از میان غرفهها رد
شد، گاهی روبهروی غرفهای توقف میکرد و بعد عبور میکرد و میرفت. یک غرفه اما توجهش را در بین غرفههای دیگر، به خود جلب کرد. یک غرفه ساده، که تنها با یک میز و یک بیلبورد تزئین شده بود.
مهسا جلو رفت و با کارمندان کمیته امداد امام خمینی (ره) آشنا شد، جایی که لیستی بلند و بالا از ایتام، تهیه کرده بود. این خانم پزشک داروساز میگوید که همان ابتدای کار، دو کودک را به سرپرستی قبول کرد و شد مادر معنوی ایتام.
انصاری، تعریف میکند که در ۱۰ سال گذشته، بارها و بارها، با مشکلات ریز و درشتی در زندگی مواجه شده است، نیت و نذر خیری داشته و یا این که دلش خواسته چتر حمایتیش را گستردهتر کند و سریع به اداره کمیته امداد امام خمینی (ره) مراجعه کرده و فرزندی به فرزندانش، افزوده است. حالا او به جز دو دختر خودش که مادری میکند برایشان، ۱۰۲ فرزند معنوی دیگر هم دارد.
از او میپرسیم که چه شد، حامی این همه فرزند شد؟ صدایش آرام میشود و جواب میدهد: آن روزهای اول که شرایط مالی خوبی نداشتم، خیلی دلی حمایتم را شروع کردم، بعد اما اتفاقات جالبی افتاد. تعداد بچهها بیشتر شد و حمایتها قویتر، اما از نظر مالی، فشاری بر من نیامد. انگار که هر چه کمک میکردم، چیزی از حساب من کم نمیشد و حتی بیشتر و بیشتر هم میشد. من این سخن خداوند را لمس کردم و در زندگی شخصیام دیدم، این که هر کسی به دیگری کمک کند، روزی او را بیشتر میکنیم
کد خبر 785790 برچسبها ازدواج - فرزند خواندگی کمیته امدادمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: ازدواج فرزند خواندگی کمیته امداد کمیته امداد امام عهده دار کودک یتیم ۱۰۲ کودک بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۱۰۸۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سندروم استکهلم در مدارس ابتدایی/ کودک آزاری مدرن: تلقین حس ناکافی بودن!
عصر ایران؛ امید خزانی*- سندروم استکهلم پدیدهای روانی است که قربانی با آزارگر خود و یا گروگان با گروگانگیر حس همدلی و حتی وفاداری دارد! اما ارتباط این موضوع با مدارس ابتدایی و کودکان معصوم چیست؟
ما - والدین که فرزندانمان را مال خود و نه از خود میدانیم - با این فرشتگان معصوم کاری میکنیم که بیشباهت نیست به پدیده سندروم استکهلم و همدلی با گروگانگیران که برخی از مدارس ابتداییاند.
این تمثیل از آن روست که والدین با دستان خود فرزندان خود را به مدارسی میسپارند که با جان و جسم کودکانشان چون یک گروگان رفتار کنند و حتی در این روند نهایت همکاری را نشان میدهند و حتی خواستار فشاری بیشتر(شما بخوانید آزاری بیشتر) از جانب مدرسه متبوع میشوند.
در مطلبی که چند سال قبل با عنوان " آموزش فرزند یا فرزندکُشی " در اینجا ( لینک) منتشر شد، مقایسهای تطبیقی با کشورهای دنیا در روند آموزش ابتدایی آورذه شد که نشان می داد ساعات آموزش ابتدایی در ایران از متوسط آموزش دنیا ۳۰۰ تا ۴۰۰ ساعت بیشتر است و این با همکاری والدین صورت میپذیرد که به نظر نویسنده فاجعهبار است چون در گذر زمان موجب فرسودگی کودکان در بستر آموزش میشود. اخیرا کودکی ۹ ساله از نزدیکان را دیدم که در اثر فشار بیش از حد درسی والدین تحصیلکردهاش و الزام آنها برای آمادگی آزمون دچار اسپاسم عضلانی شده و در واقع کودکیاش به تاراج رفته بود! از این رو 7 نکته را در زیر یادآور میشوم:
۱. اگر پدران سنتزده ما خطاب به معلمان میگفتند " گوشت فرزندم مال تو استخواناش مال من! " ؛ این روزها خیلی از والدین مجوز شدیدتر برخوردها را به مدارس فرزندانشان می دهند اما نه در قالب تنبیه بدنی بلکه بسی فراتر؛ تلقین دایمی حس ناکافی بودن! دقت بفرمایید برای یک کودک ۷ تا ۱۰ ساله!
۲. بارها شاهد بوده ام که والدین از مدارس متبوع شان خواسته اند که فرزند ۹ ساله آنها را برای آزمون آماده کنند . آزمونهای بی پایانی چون مدارس تیزهوشان ؛ آزمون مدارس خاص( شما بخوانید مراکز گروگانگیری ویژه) و غیره.
اهداف دوره ی آموزشی ابتدایی کم و بیش در اکثر کشورهای پیشرفته و حتی با تعریف یونسکو بر ۳ مبنای زیر استوار است : یادگیری مبانی سواد و اعداد؛ یادگیری مهارت های اجتماعی و ایجاد شوق و علاقه برای یادگیری !! در کجای این هدف گذاری جهانی آماده سازی برای آزمون های خاص گنجانده شده است که شمای والدین روان کودک ۹ ساله تان را آزار می دهید و حتی بابت آن هزینه می پردازید؟ این اتحاد والدین و مدارس علیه یه کودک ۸-۹ ساله چه منطق و مبنایی جز کودک آزاری می تواند داشته باشد. البته همه کودکان در اثر فشارهای اینچنینی دچار اسپاسم عضلانی نمی شوند اما آثار ماندگار مخرب روحی بر وجودشان می نشیند! از دوره ابتدایی همان را انتظار باید داشت که عقلای جهان بر آن اجماع کرده اند!
۳. هر نوع آموزش با عنصر انضباط ( دیسیپلین) گره خورده است. گزاره های آموزش در فضای شاد و غیره لزوما در مقام عمل جوابگو نیستند. آموزش برای کودک دوره ابتدایی با محدودیت انضباط پذیری و زمان حداقلی سرو کار دارد. ظرفیت انضباط پذیری یک کودک دوره ابتدایی بسیار محدود و شکننده است. این محدودیت ها قابلیت توسعه دارند اما قطعا در افق ۱۲ ساله باعث فرسایش آموزشی خواهند شد!
۴. بقول فرنگی ها " شیطان در جزییات است " بسیاری از آزمون های متداول آموزشی از جمله achievement test , proficiency test و competency test و Aptitude test که نسخه بومی شده آنها در مدارس ما نیز استفاده می شود با ده ها متغیر و پارامترهای اجرایی و نیروهای مجرب آموزش دیده قابلیت اجرا و نتیجه درست دارند! با زیرساخت های موجود سخت افزاری و نیروی انسانی اشغال در اکثر مدارس ابتدایی نتایج درستی برای این آزمون ها متصور نیست!
۵. آموزش و در کل علوم انسانی بسیار ظریف و شکننده است و از قوانین پوزیتیویستی تبعیت نمی کنند. به این معنا که از درستی گزاره الف و گزاره ب لزوما درستی گزاره ج حاصل نمی شود. اگر موفقیت فرمول واحدی داشته باشد که ندارد آن فرمول در مورد فرزند شما با متغیرهای زیادی سروکار خواهد داشت و لزوما نتیجه نخواهد داد. آنچه که برای موفقیت در اکثر مدارس پایه و ابتدای ما ریل گذاری شده با نوعی آزار و خشونت پنهان گره خورده است و ره به ترکستان می برد ! جاده با کیفیت ؛ خودرو استاندارد ؛ راننده مجرب و ساعت رانندگی استاندارد سفر ایمن را به دنبال دارد !
۶. بارها شنیده ایم که برای ساختن یک کشور از مدارس ابتدایی شروع کنید و نیک می دانیم که کشورهای توسعه یافته ۱۰ درصد تولید ناخاص داخلی را صرف آموزش بویژه آموزش پایه می کنند و آموزش پایه درست از وظایف ذاتی دولت هاست ! بله همه اینها درست است اما عجالتا در فقدان این درایت ها از تبدیل فرزندتان به ربات آزمون دهنده بپرهیزید!
۷. به پشتوانه دو دهه تجربه در آموزش عرض می کنم اکثر برنامه هایی که در قالب فوق برنامه در مدارس غیردولتی ارایه می شود فاقد عمق لازم است و غالبا سطحی است. برای مثال ۳ سال زبان فوق برنامه مدارس تقریبا معادل ۸ ماه آموزش در موسسات معتبر زبان است!
پی نوشت: هر نوع آموزش در هر سطحی که در دوره کودکی ( زیر ۱۲ سال) متصور است قابلیت جبران در دوره نوجوانی را داراست اما و هزار اما که کودکی از دست رفته هرگز جبران پذیر نیست چه برسد به آزار و آسیب های روحی که عمری ممکن است گریبانگیر کودک شما باشد.
---------------------
*دکتریِ آموزش